دیکشنری
داستان آبیدیک
official principal
əfɪʃəl pɹɪnsɪpəl
فارسی
1
عمومی
::
دادرس دادگاهروحانی، رئیس دادگاهسر اسقف
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OFFICE OF THE DIRECTOR OF CORPORATE ENFORCEMENT
OFFICE OF THE GOVERNMENT
OFFICE OF THE OMBUDSMAN
OFFICE PRACTICE
OFFICE RECOVERY PLANNING
OFFICE WORK
OFFICEHOLDER
OFFICER
OFFICIAL
OFFICIAL CONFIRMATION
OFFICIAL DEVELOPMENT ASSISTANCE
OFFICIAL LANGUAGE
OFFICIAL LANGUAGES
OFFICIAL LETTER
OFFICIAL MAP
OFFICIAL PRINCIPAL
OFFICIAL RECEIPT
OFFICIAL SECRETS ACT
OFFICIALDOM
OFFICIALISM
OFFICIALIZE
OFFICIALLY
OFFICIALLY REPRESENT
OFFICIANT
OFFICIARY
OFFICIATE
OFFICIATING PRIEST
OFFICINAL
OFFICINAL NAMES OF D
OFFICINALLY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید